352

دست بچه اش رو گرفت رفت و بردش پیش مامانش .. 

اما وختی بچه اش زنگ می زد، 

با اینکه پشت در ایستاده بود .. 

اما درُ باز نمی کرد !

نظرات 4 + ارسال نظر
اسی 1390,10,17 ساعت 09:50 ب.ظ http://RAMES.JAVANBLOG.COM

خیلی وبلاگ خوبی داری اگه می خوای دوباره بهت سربزنم به منم سربزن

با یک بازنگری می شود زندگی را تنها با تمام اشنباهات و نقصها شروع کرد و پدر خوب بود و تلاشگر در را تعالی خود و دوفرزند خردسالش... اما با تکرار بیهوده ها و نپذیرفتن اشتباهات شاید پشت در بماند بهتر باشد. زمانی برای تکرار اشنباه نیست! زندگی سالم و با محبت و پاکیزه حق ان دو کودک بود و ان.... توجیح ممنوع.. دفتر عمر را و گفته هارا و عملکرها را چون یک مربی برای خود بازنگری باید کرد !!!

ANNA 1390,10,18 ساعت 03:40 ب.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

دیوانه بود

افسانه 1390,10,18 ساعت 06:01 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

سلام
آخه چرا؟؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد