۸۲

 

 

 

دیروز وختی میدون ونک منتظر بودم، یه سر به کتابفروشی زدم و برای چند دقیقه ای از این دنیا رفتم .. و چقدر کتابا و رمانای جور واجور و چقدر نویسنده هایی که هیچ هویتی رو ازشون نمی دونی اما چون از دامنه واژه گانش خوشت میآد، حاضری قیمت گزافی بپردازی تا بخونیشون! دقیقا عین همینجا .. که نه کسی رو می شناسی، و نه و نه .. اما دنبال شخصیت اجتماعیش و یا موارد دیگه لابلای واژه هاش می گردی .. 

 

اما آیا از خودمون تا حالا پرسیدیم چرا ؟ چطوریه که از بعضی نوشته ها و تلخابه ها و دل گویه ها خوشمون میاد اما بعضیای دیگه بنظرمون بسیار چیپسند و حتی حاضر به تورُقشم نیستیم ؟ چطوریه که وختی با یکی روبروئی، چشات دنبال آثارشه تا خودش ؟! گالری عکس یا دکلمه ها و یا دل گویه ها و یا مقالات و دست نوشته هایی که عریانیش، خودت رو اذیت می کنه .. چرا خودمونو خیلی زرنگ فرض میکنیم و برای دسته بیل و بقیه هیچ تفاوتی قائل نمی شیم ؟ مگه ما کی هستیم ؟ از کجا اومدیم ؟ چیمون با دیگرون متفاوته که اینقدر مدعی « خــــاصّ » بودن می کنیم ؟ هـــــومــــــــــ .. ؟؟؟

 

 چند بار تا حالا شده بشینی و دست نوشته ها و کلا آثار خودت رو به چالش بکشی و کلا زبرآب اینی که هستی رو بزنی ؟ چند بار حالت از خودت بهم خورده و خواستی خودت رو بالا بیاری و یه انقلاب شنگرف کردی ؟ انقلابی که اگه زاویه ای بخوای بش نگا کنی، ۱۸۰ تـــــائی بشه ؟!!! 

  

 

 

۸۱

 

 

 

دلمــــــــــــــ خــــــــــــــــدااا ...

قلبمـــــــــــــ خــــــــــــــــدااا ...

پامــــــــــــــــ خــــــــــــــــدااا ...

کمرمــــــــــــ خــــــــــــــــدااا ...