608

شب بود خسته بودم 

چشامو بسته بودم 

خورشید سر زد و من  

پیشت نشسته بودم 

چشمامو باز کردم 

دیدم ازت خبر نیست 

دیدم تو دنیا  

از تو عزیز تر نیست  

با من بمون ..

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد